علی محمد برادران آرانی
حسین
بسیجی
محصّل
1346/01/01
1364/11/26
حاج عمران
گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران
علی محمد در 1 فروردین ماه سال 46 در يكي از محله هاي آران پاي به عرصه وجود نهاد. خانواده اش نام او را علي محمد نهادند. علي محمد پنجمين فرزند خانواده بود. در سن 6 سالگي به مدرسه رفت. سال چهارم ابتدائي بود كه انقلاب اسلامي آغاز شد و او نيز مانند ديگر كودكان و نوجوانان اين مرز و بوم براي اعتلاي حق و اعتراض به بيدادگري ها، فساد و ظلم دستگاه حكومتي پهلوي در راهپيمايي ها شركت مي كرد و نفرت و بيزاري خود را از حكومت وقت نشان مي داد. ابتداي سال تحصيلي 1357 به علت اوج راهپيمايي ها و نابساماني ها و شرايط آن زمان مدارس تعطيل شد و تا پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357 ادامه داشت، با بازگشايي مدارس بعد از پيروزي انقلاب دوباره به مدرسه رفت و با پشتكار فراوان به تحصيل ادامه داد. او همراه با تحصيل براي كمك به خانواده خود قالي بافي مي كرد، و در عین حال دوره دبستان و راهنمايي را با نمرات عالي گذراند.
علي محمد براي تحصيل از كمترين امكانات برخوردار بود ولي اين امر نتوانست مانع تحصيل او شود. چرا كه با تمام وجـود ايـن نـكتـه را دريـافتـه بـود كـه علم و دانش، شکوفایی و پیشرفت را براي هر جامعه اي به ارمغان مي آورد
با شروع جنگ تحميلي به وسيله دشمنان انقلاب علیه ايران اسلامي او نيز مانند ميليون ها ايراني ديگر مشتاق رفتن به مرزها و جنگيدن با دشمنان بود و عشق رفتن به سوي ميدان و رسيدن به محبوب، لحظه اي او را آرام نگذاشت تنها مانع رفتن او كمي سن قانوني اش بود كه سرانجام با تغييراتي در شناسامه، اوايل مهرماه 1361 خود را به جبهه رساند و دو بار به مرخصي و ديدار خانواده آمد و براي برگزاري امتحانات خرداد نيز مرخصي گرفت و پس از اعزام به سوي جبهه هاي غرب در عمليات والفجر 2 شركت نمود و در منطقه حاج عمران به درجه رفيع شهادت نائل آمد و پيكر مطهرش ده سال در اين مناطق باقي ماند و در دي ماه 1373 پيكر پاكش به وطن بازگشت تا در جوار ديگر شهيدان گلزار شهرستان آران و بيدگل به خاك سپرده شود.
روحش شاد و يادش گرامي باد.
وصیتنامه شهید علیمحمد برادران
(ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص)
به درستی خدا دوست میدارد کسانی را که در راه او کشته میشوند و مانند بنیانی محکم و استوار هستند. به نام خدا و با سلام به رهبر کبیر انقلاب و امام امت، خمینی بتشکن. وصیتنامه خود را شروع میکنم.
شهادت شربت گوارایی است که شهید به واسطه نوشیدن آن عطش قلبش خاموش میشود و ما به گفته حضرت ؟؟؟ علیهالسلام باید در دریای خون شناور شویم تا به ساحل حقیقت برسیم. و خوشا به حال آنانکه تا این نفس تا پای جان برای رسیدن به این ساحل حق و حقیقت تلاش میکنند.
اما ای خانواده عزیزم: میدانید که نبرد با کفر است و احتمال دارد که شهید شوم، اگر خبر شهادت من به شما رسید در فراق من ناراحت نشوید و خدا را شکر کنید که اینچنین فرزندی را پرورش دادید که در راه اسلام و احکام الهی گام برداشته است. بلکه صبر پیشه کنید و این مرگ را افتخار کنید که شما سرافراز خواهید بود.
وصیتم به پدر عزیزم: پدرم اگر خبر شهادت من به شما رسید علیگونه رفتار کن و همچون کوهی مستحکم و استوار در برابر طوفان حوادث ایستادگی کن و این مقاومت و صبر تو، باعث شکست کفار و ظالمین میشود. پدرم اگر خبر شهادت من به تو رسید، همچون ابراهیم باش که اسماعیلش را به میدان میبرد.
اما وصیتم به مادر عزیز و مهربانم: مادرم تو نیز همچون زینب و فاطمه و همچون دژی پولادین و محکم ایستادگی کن و نگذار مکر و حیله شیطان شما را فریب دهد. انشاءالله در روز قیامت با فاطمه و زینب و شهدا خواهید بود.
؟؟ خواهرانم: تنها وصیتی که به شما دارم این است که حجاب اسلامی را رعایت کنید که این ضربهای است ؟؟ بر دهان یابگویان [یاوهگویان] شرق و غرب. خواهرانم سیاهی چادر شما از شمشیر برندهتر است، پس بکوشید این ؟؟ مهم را درست ایفا کنید.
؟؟ ای برادرانم: شما هم تا آنجا که در توان دارید در سنگرهای مساجد یا در جبهه و در هر سنگری که بتواند ؟؟ قدرتمندان این انقلاب را یاری کند بکوشید و این سعی و کوشش شما گامی است در الله و اهداف الهی.
؟؟ تمامی اهل خانواده میخواهم که مرا ببخشند و حلالم کنند و بر این مگر بزرگ و باعزت افتخار کنند.
؟؟ من امانتی بودم که خداوند به شما داده بود و حالا خدا این امانت را از شما گرفت.
؟؟ وصیتم به دوستان و آشنایانم: وصیتی که به شما دارم این است که شما کاری کنید هوای نفس شما و نفساماره ؟؟ شما غلبه نکند و شما بر نفساماره غلبه کنید. (اشجع الناس غلب هوی) شجاعترین مردم کسانی هستند که بر هوای نفس خود غلبه دارند.
شما ای مردم شهیدپرور آران و بیدگل: شما هم در سنگرهای مساجد فعالیت کنید و نماز عبادی، سیاسی ؟؟ را ترک نکنید که این یک وحدتی است ارزنده بر پیکر دشمنان.
شهادت را مرگی باعزت و سعادت بدانید که چنانچه استاد شهید مطهری میفرماید: «شهادت تزریق خون است بر پیکر یک اجتماع». یعنی شهید مانند گردش خون است در پیکر انسان. اگر خون در پیکر انسان ؟؟، انسان دچار مرگ میشود و اگر شهادت در یک جامعه اسلامی نباشد آن جامعه ناقص میشود.
در پایان از مردم شهیدپرور میخواهم که شعار همیشگی خود را فراموش نکنند.
(خدایا خدایا تا انقلاب مهدی تو را به جان مهدی خمینی را نگهدار)
والسلام
امضاء: علیمحمد برادران