گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

عباس علی رحمتی آرانی

محمود

بسیجی

کشاورز

1344/01/01

شهر آران وبیدگل

1365/10/25

شلمچه

گلزار شهدای هلال بن علی (ع) آران

عباسعلى رحمتی سال 1344ش در خانواده‏اى مذهبى، كه به شغل كشاورزى اشتغال داشتند، در آران متولّد شد. دوران ابتدايى را در مدرسه 17 شهريور به پايان رساند و در دوره تحصيلى راهنمايى بود كه قيام ملّت مسلمان ايران به رهبرى امام قدس‏ سره شروع شد. او هم مانند ساير مردم در راه‏پيمايى‏ها شركت میكرد.

در سال 1359ش، كه جنگ تحميلى عراق عليه ايران شروع شد، عباسعلى بسيار علاقه داشت كه در جنگ حضور پيدا كند تا اين‏كه در سال 1360 ش براى گذراندن آموزش‏هاى نظامى به اصفهان رفت. او درحين آموزش مجروح شد و هنوز بهبودى پيدا نكرده بود كه خبر شهادت عمويش را اعلام كردند.

براى اينكه اسلحه عمويش را به ‏دست بگيرد پس از فراگيرى آموزش‏هاى لازم در عمليات خيبر در سال 1362ش شركت كرد و از ناحيه‏ ى سينه مجروح شد. پس از بهبودى در چندين عمليّات ديگر نيز شركت كرد و در اين حين با دخترخاله‏اش ازدواج كرد (كه نتيجه‏ ى آن يك فرزند دختر است.) اما ازدواج هم نتوانست مانع او از رفتن به جبهه شود بازهم عزم سفر كرد و در عملياتهاى والفجر شش و والفجر 8 شركت و سرانجام در عمليّات كربلاى پنج در شلمچه به شهادت رسيد.

روحش شاد، يادش گرامى و راهش مستدام باد.


تعداد بازدید: 4059

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان

اِنَّ الله اشْتَري مِنَ المُؤمِنينَ اَنْفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِانَّ لَهُم الجَنَّه.

خدا جان و مال اهل ايمان را به بهشت خريداري كرده آن ها در راه خدا جهاد مي كنند.

آن كسي كه تو را شناخت جان را چه كند

فرزند و عيال و خانمان را چه كند

ديوانه مني هر دو جهانش بخشي

ديوانه تو هر دو جهان را چه كند

خدايا، بارالها، معبودا، اي كسي كه بي نياز از همه چيز تو هستي. اي كسي كه همه به تو نياز دارند. اي كريم، اي رحمان و اي رحيم من ضعيف و ناتوان كه تحمل در اين دنيا را ندارم چگونه مي توان در آن دنيا تحمل عذاب تو را تحمل كنم و بزرگ ترين عذاب آن دنيا جدايي از ائمه و امامان است خدايا من بسيار گناه كردم، بسيار معصيت كردم تو خود مي داني كه از روي جهل و ناداني بوده و من آن قدر به تو اميدوارم كه هميشه مي گفتم كه خدا بخشنده است و گناهان ما در برابر مهر و محبت خدايي خودش خواهد بخشيد و گناهم در برابر لطف خدا خيلي ناچيز است و حال كه اين وصيت نامه را مي نويسم از تو مي خواهم كه لياقت شهيد شدن را به من عطا كني و از تمام گناهانم درگذري چرا كه من به جز تو كسي را ندارم الهي و ربي من لي غيرك

با درود و سلام به پيشگاه حضرت بقيه الله اعظم(عج) و سلام بر نايب بر حقش امام خميني و سلام بر شهدا و خانواده هاي شهدا و معلولين و مجروحين و درود بر تمامي رزمندگان اسلام و بعد سلام و دعاي فراوان بر خانوادة عزيز و محترمم و سلام مادر عزيزم و همسر مهربانم.

سپاس و ستايش خداوند متعال را به انوار رحمت او در دل شب تاريك درخشان است. حمد خداي رحمان و كريم را كه همواره در سختي ها و مشكلات مرا ياري كرد و از نعمت هاي خود بهره مند گردانيد و در جوار لطف و رحمتش جاي داد ولي آن چه كه من كردم چيزي جز غفلت نبوده است. راستي مبادا فكر كنيد كه پناه بردن به شهادت فرار از زندگي است ما مي ميريم تا به زجرديدگان جامعة فردا بگوييم كه زندگي در رفتن است شهيد عزاداري نمي خواهد رهرو مي خواهد از شما مي خواهم كه تا آن جا كه در توان داريد براي اسلام تبليغ كنيد مادرم اگرچه جبران زحماتت برايم محال است ولي به خواست خدا در راه اسلام و قرآن در جبهه حق عليه باطل و با شعار لا اله الا الله محمداً رسول الله شهادت مي دهم.

به خواست خدا در راه اسلام و پرچم جمهوري اسلامي كه نه شرقي و نه غربي و لا اله الا الله بر روي آن نقش بسته و به امر روح الله امام خميني كه به حق امامي عزيز و فداكار كه خودش نيز فرزندي در راه خدا داده است شهادت مي دهم و شهيد مي شوم تا ابرجنايتكاران بسوزند و هم چنان عصباني باشند و بدانند كه ديگر نمي توانند در كشوري كه بچه هايش حسين هستند جاي داشته باشند و من با شهادتم اي مادر عزيز اميدوارم بتوانم در قيامت برايت كمك كاري باشم. پدرجان دستان پينه بسته ات نشان دهندة آن همه زحمات طاقت فرسايت در شب هاي سرد زمستان و در گرماي تابستان مي باشد. من از اين مكان مقدس دستان پينه بسته ات را بوسة افتخار مي زنم و التماس مي كنم ؟؟؟ ببخش براي فرزندت دعا و غفران بخواهي مادرم را دلداري بده و به همسرم نيز دلداري و سفارش به صبر كن.

وصيتم به مادر عزيزم: مادرجان مرا ببخش و لطف كن از تقصيرات بچه گانه ايي كه گاه نافرماني و يا بي ادبي كرده ام درگذر و اين حقير خيلي گناه كرده ام برايم غفران و بخشش بخواه و پدرم را سفارش به صبر بنما. مادرجان در عزايم گريه مكن و اگر خواستي گريه كني بر مولاي مان حسين و بر مادر بزرگوارش زهرا و دخت گراميش زينب كبري گريه كن.

و از خدا مي خواهم اگر شهيد شدم فرداي قيامت براي پدر و مادرم يك كمك كاري باشم.

وصيتم به همسرم: همسر عزيز و باوفايم، از تو مي خواهم زينب وار هم چون دخت گرامي علي شجاع و قهرمان باشي و آبروي اسلام را با خواندن وصيت نامه ام در مجالس عزايم مشت ديگر بر دهان منافقان بزني. همسرم اگر برايت ياري باوفا و شوهر خوبي نبودم مرا عفو كن و به بزرگواري خودت ببخش و بدان كه اسلام خيلي عزيز است و اكنون من به ياري اسلامي شتافتم كه رسول خدا، علي مرتضي و 10 فرزندش به پاي اين اسلام قرباني شده اند. در اسلام و جهاد با كفار اين مسائل معني ندارد كه من تازه همسر اختيار كرده ام بدان اگر صبر كردي اسلام تو را عزيز و خداوند به تو مفتخر و در قيامت بخشش شامل حالت و در كنار زينب كبري خواهي بود.

وصيتم به خواهران عزيز و دلسوخته ام: خواهرانم من بسيار به شما اميدوارم. شما خيلي بزرگواريد. با ايمان و عقيده خود و با صبر و شكيبايي و حجاب خودتان راهم را ادامه بدهيد و به همه مردم دنيا بگوييد ما خيلي خوشحال هستيم كه برادرمان در راه خدا و براي اسلام قرباني شد باشد كه اسلام و امام زنده بماند. احكام اسلام و قرآن به آن عمل بشود. خواهران عزيزم مرا ببخشيد از اين كه برادري خوبي براي تان نبودم.

و به تنها برادرم وصيت مي كنم اسلحه ام را بردارد و با ايمان خودش و طاعت از خداوند و فرمان پدر و مادر را اطاعت كند و بداند كه در راه خدا رستگار خواهد شد. برادران بسيج شما هم مانند گذشته وحدت و اخلاق اسلامي را رعايت كنيد و سلحشورانه به جبهه ها جنگ عزيمت كنيد و هم چنين پشت جبهه را محكم نگه داريد و خدمت كنيد كه شما علي اكبرهاي حسين(ع) ؟؟؟ از شما ملت حزب الله و در صحنه خواهش مي كنم كه وحدت خود را حفظ كنيد و اين امام عزيز را تنها نگذاريد.

از خويشاوندان و دوستان و همسايگاه طلب حلاليت مي كنم و از شما مي خواهم كه مرا حلال كنيد و از خداوند هم مي خواهم و شما هم بخواهيد كه مرا بيامرزد و عفو كند.

در ضمن مرا حتماً در گلستان شهداي آران و در كنار قبر احمد و يا نورالله به خاك بسپاريد و السلام.

برايم 10 روز روزه بگيريد و مقداري هم نماز بخوانيد و هركس از من پولي يا چيزي طلبكار است حتماً به او بدهيد و معذرت خواهي كنيد چون من يادم رفته كه به چه كسي چقدر بدهكار هستم حتماً به حاجي مسلمي 400 پول بدهيد و يا بيشتر و يا كمتر و به حسين مهديه هم 100 تومان بدهيد والسلام.

30/ 12/ 1362

عباس علي رحمتي

خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي(عج) خميني را نگهدار منتظري نستوه براي نصر اسلام محافظت بفرما. والسلام.

اِنَّ الله اشْتَري مِنَ المُؤمِنينَ اَنْفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِانَّ لَهُم الجَنَّه يُقاتِلونَ في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا

خدا جان و مال اهل ايمان را به بهشت خريداري كرده آن ها در راه خدا جهاد مي كنند و دشمنان دين را به قتل مي رسانند و يا خود كشته مي شوند اين وعده قطعي خداست.

بعد از حمد و سپاس به درگاه ايزدمنان و با درود و سلام به رهبركبير انقلاب اسلامي امام خميني وبا درود و بر ارواح طيبه شهدا و به اميد پيروزي سريع رزمندگان و به اميد شفاي معلولين و مجروحين و آزادي اسرا و پيدايش مفقودين چند كلمه كوتاه به عنوان وصيت نامه و بر حسب وظيفه خود مي نويسم.

آن كسي كه تو را شناخت جان را چه كند

فرزند و عيال و خانمان را چه كند

ديوانه مني هر دو جهانش بخشي

ديوانه تو هر دو جهان را چه كند

بارالها، معبودا، اي كسي كه بي نيازي از همه چيز تو هستي. اي كسي كه همه به تو نياز دارند. اي كريم، اي رحمان و اي رحيم من ضعيف و ناتوان كه تحمل عذاب تو را ندارم چگونه مي توانم در آن دنيا عذاب تو را تحمل كنم و بزرگ ترين عذاب آن دنيا جدايي از ائمه و امامان است و خدا بسيار گناه كردم و تو خود مي داني كه از روي جهل و ناداني بوده است و من آن قدر به تو اميدوارم كه هميشه مي گفتم كه خدا بخشنده است و گناهانم در برابر لطف خدا ناچيز است و حال كه اين وصيت نامه را مي نويسم از تو مي خواهم كه لياقت شهيد شدن را به من عطا كني و از تمام گناهانم درگذري چرا كه من به جز تو كسي را ندارم الهي و ربي من لي غيرك. من راه خود را يافتم و آگاهانه در اين راه قدم مي گذارم زيرا هر روزي كه مي گذرد بار مسئوليت ما زيادتر مي شود و رسالت خون شهيدان بر دوش مان سنگين تر مي شود و به دوش كشيدن آن مشكل است ما بايد در اين زمان حساس قدمي كه برمي داريم در جهت اسلام و قرآن و رضاي الله باشد بايد دين مان را نسبت به اين شهيدان ادا كرده و مسئوليت خود كه همان رسالت خون شهيدان است به مقصد برسانيم، راستي مبادا فكر كنيد كه پناه بردن به شهادت فرار از زندگي است بلكه مي ميريم تا به زجرديدگان جامعه بگوييم كه زندگي در رفتن است نه در ماندن و اين را بدانيد كه شهيد عزاداري نمي خواهد بلكه رهرو مي خواهد و با محكم نگه داشتن پشت جبهه بايد ثابت كنيم كه در اين زمان راه شهيدان را ادامه مي دهيم.

وصيتم به پدرم، پدرجان دستان پينه بسته ات نشان دهنده آن همه زحمات طاقت فرساي سرماي زمستان و گرماي تابستان مي باشد و من اين دستانت را مي بوسم و بر اين بوسه افتخار مي كنم و التماس مي كنم ضمن بخشش و آمرزش مرا حلال و عفو كنيد.

وصيتم به مادرم: مادرجان مرا ببخش و لطف كن و ؟؟؟ از تقصيرات ناآگاهانه من كه بعضي مواقع نافرماني مي كردم مرا ببخش و برايم از خداوند بزرگ طلب عفو كن پدر را به صبر سفارش كن، مادرجان در عزايم گريه نكن و اگر خواستي گريه كني بر مولاي مان حسين(ع) گريه كن و از خدا بخواه كه اين قرباني را قبول كند. پدر و مادر عزيز حال كه مجدداً عازم ميدان شدم تنها چيزي كه باعث شد اين بود كه اول براي خدا و بعد براي ادامه دادن راه شهدايي كه واقعاً مظلومانه به شهادت رسيده اند و واقعاً مظلوم شهر بودند و شهيد جبهه.

از شما پدر و مادر گراميم مي خواهم پيرو ولايت فقيه باشيد گوش به حرف امام بدهيد و نگذاريد عده اي در شهر به هر عنواني كه باشد بچه ها جبهه را منافق و صلح و زبير بخواند از شما مي خواهم گوش به حرف چنين اشخاصي ندهيد.

وصيتم به همسرم: همسر عزيزم از تو مي خواهم كه زينب وار هم چو دخت علي(ع) شجاع و قهرمان باشي و با خواندن وصيت نامه ام در مجالس مشت محكمي بر دهان منافقان ضدانقلاب بزني و واقعاً تشكر مي كنم چرا كه راضي شدي به جبهه بيايم. همسرم مرا ببخش و حلال كن و از تو مي خواهم كه فرزند كوچك مان را زينب وار بزرگ كني تا در آينده راه زينب را ادامه دهد.

وصيتم به خواهران و برادرانم: اميدوارم كه حقيقت زندگي را درك كنيد و سنگر مدرسه را ترك نكنيد و اگر من به آرزوي ديرينه خود رسيدم ناراحت نباشيد و برايم گريه نكنيد هرگز نگذاريد خون شهيدان پايمال شود و با صبر و شكيبايي حجاب را رعايت كنيد كه تو اي خواهرم بدان كه ضربه اي كه حجاب تو بر قلب دشمن مي زند سخت تر است تير من است و به همه مردم بگوييد برادرمان در راه خدا قرباني شد تا اسلام و قرآن بماند و اگر از من ناراحتي ديده ايد مرا حلال كنيد در پايان از امت حزب الله مي خواهم كه گوش به حرف امام بدهيد پيرو ولايت فقيه باشيد و نمازجمعه و جماعات را پر كنيد در ضمن از پدر و مادر و برادران و خواهران، فاميل ها و دوستان مي خواهم كه مرا حلال كنند و ببخشند

والسلام

عباس علي رحمتي آراني


 خاطرات عباس علی رحمتی آرانی

 خاطرات عباس علی رحمتی آرانی

 خاطرات عباس علی رحمتی آرانی

 خاطرات عباس علی رحمتی آرانی

 خاطرات عباس علی رحمتی آرانی

 خاطرات عباس علی رحمتی آرانی

گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

ایمیل مدیر سایت : info@gmab.ir

شماره تماس : 09121276916

طراحی و تولید: ایده پرداز طلوع