گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

سیدابوالفضل مستوری نوش آبادی

سیداسماعیل

بسیجی

1345/04/01

1361/11/18

رقابیه

گلزار شهدای امام زاده محمّد (ع) نوش آباد

سیّدابوالفضل در تاریخ دوازدهم تیر ماه 1345 مصادف با شهادت حضرت علی (ع) ، در خانواده ای مذهبی در شهر نوش آباد از توابع شهرستان آران و بیدگل پا به عرصة وجود گذاشت .

وی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه محتشم نوش آباد و دبستان منشی کاشان سپری کرد و سپس دوران راهنمایی را در مدارس حکمت و نسّاجی کاشان به اتمام رسانید .

وی با اوج گیری انقلاب اسلامی اکثر مواقع به جای مدرسه ، در تظاهرات و پخش پیام های امام شرکت می کرد .

با پیروزی انقلاب ، این شهید عزیز در دبیرستان امام خمینی ثبت نام نمود و سال اوّل را با موفّقیّت پشت سر گذاشت . سیّد ابوالفضل در سال دوّم دبیرستان تمایل زیادی داشت که به جبهه برود ولی پدر بزرگوارش اجازه نمی داد تا این که اصرار زیاد او برای عزیمت به جبهه ، مشروط به قبولی در کلاس دوّم دبیرستان شد .

او با تلاش و کوشش زیاد سال دوّم را با موفّقیّت و معدل بالا به پایان رسانید و او با دستکاری در شناسنامة خود ، برای عزیمت به جبهه در بسیج کاشان ثبت نام نمود . پس از یک دوره آموزش یک ماهه در شهرکرد ، عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد .

سیّدابوالفضل برای اوّلین بار در عملیات رمضان شرکت کرد و حدود چهار روز در بیابان ها راه را گم می کند ، امّا به خواست خدا در تاریخ 1361/7/7 پس از سه ماه ، سالم نزد خانواده اش برمی گردد .

سیّدابوالفضل بعد از مراجعت از منطقه ، در کلاس سوّم دبیرستان ثبت نام کرد ، امّا طاقت ماندن در شهر را نداشته ، مجدّداً در تاریخ 1361/1/26 عازم جبهه می شود .

در این زمان وقتی مشاهده می کند لشکر امام حسین (ع) در عملیات شرکت نمی کند ، داوطلبانه به لشکر نجف اشرف آمده و در گروه تخریب به فعّالیّت می پردازد تا این که پس از 86 روز دوری از خانواده در عملیات والفجر مقدماتی در جبهة رقابیه و در حال باز کردن معبر برای نیروهای پیاده ، در اثر اصابت ترکش به پهلوی چپش در تاریخ 1361/11/18 به آرزوی دیرینه اش که شهادت بود ، می رسد و در حالی که تنها شانزده سال و هشت ماه از زندگی پُر برکتش گذشته بود ، به آستان حضرت دوست پروازمیکند .

روحش شاد و راهش پررهرو باد !


تعداد بازدید: 4037

بسم اللّه الرحمن الرحیم

« ان الّذین آمنوا و الّذین هاجروا و جاهدوا فی سبیل اللّه

اولئک یرجون رحمت اللّه و اللّه غفور رحیم »

آنان که به دین اسلام گرویدند و از وطن خود هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند اینان امید دارند منتظر رحمت خدا باشند که خدا بر آن ها بخشاینده و مهربان است.

« وَ لاَ تَحسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیل اللهِ أموَاتاً بَل أحیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون »

آل عمران – آیه 169

هرگز کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید ، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده شوند .

- با درود به پیشگاه مقدّس امام زمان (عج) و نائب بر حقّش امام خمینی و شهدا و مجروحین جنگ تحمیلی انقلاب اسلامی ، متن وصیّت نامه اینجانب سیّد ابوالفضل مستوری بدین شرح است :

- چون آخر زمان فرا رسد شهادت ، خوبان امّت مرا گلچین می کند .

رسول اکرم (ص)

- و اکنون زمان آن رسیده که ما با ایثار خون خود دین خود را به امام و انقلاب خونین اسلامیمان اَدا کنیم . هر فردی از ما که به جبهه ها می رویم دیر امید بازگشت نداریم و چشم از همه چیز این دنیا پوشیده ایم و به یگانه معبود خود

می اندیشیم . ما می رویم و می جنگیم و اگر خواست خدا باشد سالم بر می گردیم و اگر خداوند نسبت به ما لطف و عنایت بیش تر کند ما را در راه مقدّس اسلام به شهادت خواهد رساند . ما از شهادت باکی نداریم زیرا تنها آرزوی ماست . اکنون که امام فرمودند باید به جبهه ها رفت و کار را یکسره کرد من عاقلانه و آن چه که به عقلم می رسد و با کسب اجازه از شما پدر و مادر عزیزم برای جبهه ثبت نام نمودم. پدرم راهی را که من انتخاب نموده ام پیش از این یک آزمایش الهی است که باید از آن موفّق و با پیروزی هرچه بیش تر در آیید .

- در پایان خواهش هایی از شما پدر و مادر و برادران خودم و امّت حزب اللّه ! دارم که به شرح زیر است :

- دعا برای نزدیک شدن فرج امام زمان (عج) و طول عمر امام امّت یادتان نرود .

- مبادا امام را خدای نکرده تنها بگذارید و مبادا بگذارید این منافقین ضدّ اسلام و ضدّ انقلاب و ضدّ دین و ضدّ انسانیّت قلب امام را به درد آورند که إن شاء اللّه خداوند به حقّ خون شهدای مظلوم نابودشان بگرداند . کما این که اکنون

لحظه های آخر عمر بر ننگ ، خود را می گذرانند .

- خدایا ! مبادا از یاد ببرید و مبادا کاری کنید که موجب رنجش امام زمان (عج) شود و خدا هم خشمگین شود .

- از ملّت غیور ایران ! می خواهم پیرو ولایت فقیه بوده و نیروهای نفوذی را به خود وا نگذارید .

- از پدر و مادر زحمتکش ! خود می خواهم که بر من نگریند و خوشحال باشید که خداوند این نعمت بزرگ را نصیب شما گردانیده است و به خاطر این نعمت و در همه حال خدا را شکرگذاری کنید .

- پرچم سبزی بر سر درب خانه بیاویزید تا دشمن زبون به حال ننگین خود گریه کند .

- مرا با آرم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به خاک بسپارید زیرا که اینان سربازان واقعی امام زمان (عج) هستند و اینها ادامه دهندگان حتمی راه امام حسین (ع)

می باشند .

- جنازه ام را با عطر معطر کنید و اگر چشمان من باز است آن ها را نبندید زیرا

می خواهم منافقان کوردل بدانند که من کورکورانه نمرده ام و با دیده باز راه امام حسین (ع) را انتخاب نمودم .

- اگر کسی خدای نکرده نسبت به امام و انقلاب اسلامی بدبین است به هیچ وجه راضی نیستم بر سر مزارم بیاید وای به حالتان ای کسانی که هنوز نتوانسته اید به خود آیید و به اسلامیان بپیوندید .

- از برادرانم ! می خواهم که نگذارند اسلحه خونین من بر خاک افتاده باشد ، بردارید و راهم را ادامه دهید .

- خداوند همه کسانی را که در راه او خدمت می کنند موفّق بدارد .

- در آخر از پدر و مادر و برادرانم ! می خواهم هر وقت می خواهید برای من گریه کنید ، برای امام حسین (ع) گریه کنید که غریبانه شهید شد . دعا برای امام عزیز یادتان نرود . خدا یار و یاورتان باشد .

- خدایا ، خدایا ! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار .

والسّلام علی من اتبع الهدی

امضا : 1361/11/16


گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

ایمیل مدیر سایت : info@gmab.ir

شماره تماس : 09121276916

طراحی و تولید: ایده پرداز طلوع