گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

حسینعلی فخری بیدگلی

عباس

پاسدار

1315/05/31

1366/12/26

حلبچه

گلزار شهدای امام زاده حسین (ع) بیدگل

حسين علی فخري بيدگلي با داشتن 51 سال سن و 11 فرزند كوچك و بزرگ از همان سال اوّل نبرد حق عليه باطل، تمام مسائل و مشكلاتش را به خداوند سپرد و به نداي امامش لبيك گفت و بعد از حضور در تمامي عمليات هاي آفندي و پدافندي همچون پدري مهربان براي ديگر رزمندگان به عنوان مسئول تداركات گردان امام محمد باقر(عليه السلام) لشگر 14 امام حسين(عليه السلام) هميشه دنبال تأمين مايحتاج رزمندگان بود.

او در سال 1358 به جبهه هاي كردستان اعزام شد و تا عمليات والفجر 10 (تصرف حلبچه عراق) دو مرتبه مجروح و يك مرتبه هم در عمليات كربلاي 5 شيميايي شد.

حسينعلي فردي زحمتكش، مخلص و بي توقع بود. علاوه بر خدماتي كه در جبهه براي رزمندگان انجام مي داد و با اين كه داراي 11 فرزند بود هر وقت مرخصي مي آمد به جاي اين كه به خانواده اش رسيدگي كند اغلب اوقات مرخصي خود را دنبال تهيه وسايل و امكاناتي بود كه در جبهه هاي نبرد، رزمندگان به آن احتياج داشتند.

او بسيار به اموال بيت المال اهميت مي داد و حساس بود. با اين كه مسئول تداركات گردان بود ولي وقتي غذا براي بچه هاي گردان تقسيم مي كرد بارها اتفاق مي افتاد كه غذا به خودش نمي رسيد و به نان و ماست يا پنير بسنده مي كرد و در جواب سؤال برادران كه چرا براي خودت غذا نگذاشته اي مي گفت اينها مثل بچه هاي خودم هستند وظيفه دارم درست غذا و وسايل را تقسيم كنم و مهم نيست كه چيزي به خودم برسد يا نه

در آخـريـن عمليـات وقتي بچه ها براي اعزام به حلبچه آماده مي شدند و با ايشان خداحافظي مي كردند گريه مي كرد و مي گفت خوش به حال شما كه مي رويد من از غافله عقب افتادم. صبح عمليات كه هنوز هوا روشن نشده بود حسينعلي امكانات و لوازم مورد نياز بچه هاي گردان را به منطقه عمليات آورد و ميان آنها تقسيم كرد. لحظاتي نگذشته بود كه به درجه رفيع شهادت نايل گشت.

روحش شاد و راهش مستدام و پر رهرو باد


تعداد بازدید: 4361

بسم رب الشهدا و الصدیقین

ان الله یحب الذین یقاتلون فی

سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص

به نام الله که تمام روح ما به سوی او پرواز می کند و یاری بخش تمام مسلمین جهان است وصیت خود را آغاز می کنم: من بنا به فریضه که داشتم وصیت نامه برای خود می نویسم.

ای مردم اول از هرچه که وصیت می نویسم توصیه می کنم که قبل از هر کاری واجب جبهه ها را خالی نکنید و به یاری رهبر که امید مردم و انقلاب اسلامی هست بشتابید و هی ایراد از این انقلاب اسلامی در حال جنگ نکنید در پی رفع آن ایراد و مشکل باشید. ای مردم اول از هر کار به یاد خدا باشید و ذکر خدا را بگویید کشته شدن در سنگر چقدر باارزش تر از مردن در بستر است.

خدایا از سر گناهانم بگذر چون من با یک کوله باری از گناه به درگاه تو آمده ام مرا ببخش.

وصیت به همسرم و فرزندانم. همسرم از تو خواهش می کنم که در غم من گریه نکن چون دشمن از گریه شما شاد می شود. اگر هم خواستی گریه کنی به یاد اباعبدالله الحسین گریه کن و با صبر و استقامت خویش دشمن را نابود و امام را شاد کن.

من بنا به حسب این که یک وظیفه داشتم به جبهه رفتم تا کربلای حسینی را آزاد کنم که با هم به کربلای حسین برویم وخدا خواست که من تا این جا باشم و اگر راه کربلا باز شد شما به کربلای حسین بروید و به جای من هم زیارت کنید.

خواهرانم زینب وار باشید و اگر از من بدی دیدید مرا حلال کنید و در شهادت من اصلاً ناراحت نباشید چون به دیدار الله می روم و مقصد من از رفتن به جبهه این بود که ملاقات الله بروم.

پسرهایم از شما این را می خواهم که سلاحی که در جبهه بر روی زمین افتاده آن را بردارید و بر علیه دشمنان بعثی به کار گیرید.

و ای مردم از شما می خواهم که اگر بدی و گناهی از من دیدید مرا ببخشید و مرا حلال کنید.

وصیت به پدر و مادر عزیز و گرامی: ای پدر می دانم چقدر زحمت برای من کشیدی من نتوانستم یک هزارم آن زحمات را جبران کنم می خواهم که بدی از من دیدی مرا ببخشید و اصلاً از شهادت من ناراحت نباشی و افتخار کنی. ای مادرم مرا حلال کن می دانم زحمات زیادی برای من کشیدی چه شب ها را در پای گهواره من تا صبح کردی مرا ببخش و از سر گناه من درگذر.

حسینعلی فخری

02/ 07/ 64


 آثار حسینعلی فخری بیدگلی

 آثار حسینعلی فخری بیدگلی

گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

ایمیل مدیر سایت : info@gmab.ir

شماره تماس : 09121276916

طراحی و تولید: ایده پرداز طلوع