علی عباس رزاق زاده بیدگلی
حسن
بسیجی
محصّل
1343/01/01
1365/12/20
شلمچه
گلزار شهدای امام زاده حسین (ع) بیدگل
علیعبّاس رزاقزاده در اوّل فروردینماه 1343در بیدگل به دنیا آمد. در سن هفت سالگی وارد دبستان سلیمان صباحی شدند و هر سال را با نمرات بالا و با موفّقیّت پشتسر گذاشت. وی یکی از دروازهبانان بسیار خوب منطقه ی بیدگل در تیم افسر بود. ایشان برای تمرینات فوتبال مدتی به تهران میرفت و چندین بار با این تیم در مسابقات شرکت کرده و قهرمان شده بود. همینطور در زمینه ی شعر و داستاننویسی هم فعالیّت داشت.هرچند در سال 1357، پانزده سال بیشتر نداشت، امّا فعالیّتهای زیادی در مبارزه با رژیم شاهنشاهی داشت و در تظاهرات و راهپیماییها شرکت میکرد. در یکی از راهپیماییها علیعبّاس و چند تن از دوستانش مورد تعقیب مأموران قرار گرفته و به خانه زنی پناه میبرند تا اوضاع آرام شود. آن زن به آنان آب و غذا داده بود و حتی کفشهای آنها را که هنگام فرار از پایشان درآمده بود از کوچه جمع کرده و برای آنها آورده بود.پس از پیروزی انقلاب، جوانان برای پاسداری از انقلاب در محل شبها نگهبانی میدادند و علیعبّاس با وجود کمی سن در این کار شرکت میکرد.هنگامی که جنگ تحمیلی آغاز شد، با وجود این که در حال تحصیل بود با سه تن از دوستانش در خرمآباد آموزش دید این سه دوست از طرف جهادسازندگی کاشان به جبهه اعزام شدند و به سنندج و اهواز رفتند و به گروههای ضربت شهید چمران پیوستند. در سال اول جنگ به مدّت پنج ماه ( یا به مدّت 13 ماه) به شکل داوطلبانه در جبهههای جنگ بودند. در یکی از عملیاتهای چریکی علی عباس به همراه 14 نفر در محاصره آب قرار گرفتند و بهدلیل این که آب و غذا نمیرسید، چندین روز از آب و غذای آلوده استفاده کردند و به همین دلیل به بیماری گال مبتلا شدند. بعد از نجات از محاصره، به بیمارستان میانکوه اهواز منتقل شدند. دو هفته بدون این که به خانواده اطلاع بدهند در آنجا بستری بودند. علیعباس بعد از بازگشت مدتی به جبهه نرفت و به تحصیلات خود در دبیرستان ادامه داد.
مجدداً در سال 1360 در عملیّات آزادسازی شهر بستان (عملیات طریقالقدّس) شرکت داشت. این شهید سرافراز، دوسال خدمت سربازی خود را در ارومیه گذراند و در کتابخانه پادگان فعالیّت زیادی کرد و همچنین در سربازی به آموزش و قرائت قرآن مشغول بود. او چندین بار در مسابقات قرآنی شرکت کرد و رتبه آورد. علیعبّاس در پایان خدمت سربازی به سرطان مبتلا شد ولی بعد از چندین ماه درمان و با خوابی که مادرش دید، با عنایت امام هشتم امام علیبنموسیالرضا(ع) بهبود یافت و از بستر بیماری برخاست.علی استعداد زیادی در ساختن وسایل جنگی داشت. او یک راکت جنگی ساخته بود که سه کیلومتر برد داشت، همچنین در حال ساختن هواپیمای دوموتوره بود که دوباره به جبهه رفت. هرچند در زمان اعزام، بیماریاش کاملاً بهبود نیافته بود ولی دلیل رفتنش خوابی بود که آن را برای هیچکس تعریف نکرد.هنگامی که پدرعلّت رفتنش را پرسید، علیعباس جواب داد: من خوابی دیدهام که حتماً باید بروم. میخواهم از بچهها کار یاد بگیرم. شهید بسیار خوشرو و خوشاخلاق، مردمدار و متواضع بود و از تکبّر و خودنمایی دوری میکرد. تا جایی که وقتی میخواست به جبهه برود یا از جبهه برگردد با لباس معمولی رفت و آمد می کرد تا کسی متوجه جبهه رفتن او نشود. علیعباس حتی به خانواده خود اجازه نمیداد برای بدرقهاش تا سر کوچه بروند.علیعبّاس رزاقزاده برای شرکت در عملیّات کربلای5 به جبهه رفت و بعد از 33 روز حضور در منطقه ی عملیاتی شلمچه، در بیستم اسفند 65 هنگامی که برای نماز مغرب و عشا وضو گرفته بود با اصابت ترکش خمپاره به فیض عظیم شهادت نائل شد.