گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

حسین دیداری نوش آبادی

علی

بسیجی

1338/12/29

1361/01/05

رقابیه

گلزار شهدای امام زاده محمّد (ع) نوش آباد

حسین(میرزاآقا) دیداری در اوّل فروردین ماه1339 در شهر نوش آباد در دامان مادری پاک و سیّده و در خانواده ای مذهبی متولّد شد. پدرش آسیابان بود و هر روز جهت امرار معاش و کسب روزی حلال با دوچرخه به آران می رفت. حسین مقطع راهنمایی را در مدرسه­ ی نظام وفا (شهیدخدمتی آران) سپری کرد و تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به کاشان برود. به همین دلیل در دبیرستان سپهر کاشان(شهیدبهشتی) ثبت نام کرد. در همین دوران، مادرش را که مورد احترام اهل محل بود به واسطه­ ی بیماری سرطان دست داد. از این پس مسئولیت سنگین زندگی بر دوش پدر افتاد. از یک طرف اندوه فوت همسر و از طرف دیگر فقر و دشواری امرار معاش، بر پدر فشار می آورد. بدین گونه بود که حسین دست از تحصیل کشید و برای یاری پدر به کار پرداخت. اول به کارگری در کارخانه فرش راوند روآورد و مدتی بعد به لوله کشی و بنایی مشغول شد.

در همین دوران، انقلاب عظیم ملّت مسلمان ایران در حال پا گرفتن بود که او به جرگه­ ی مبارزان پیوست. به این صورت که شب ها مخفیانه با کمک برخی برادران، به نصب تراکت و اعلامیه و نوشتن شعار روی دیوارها اقدام می کرد. تمام آرزویش این بود که انقلاب پیروز شود و او بتواند امام را از نزدیک ملاقات کند و دست او را ببوسد. حسین شرکت در تظاهرات را یک فریضه می دانست و در تمام تظاهرات منطقه (نوش آباد، آران و کاشان) شرکت می کرد. او می گفت: چون امام روی تظاهرات تأکید دارد، هرکس خاموش باشد به اسلام و مسلمین خیانت کرده است. باید برویم تا حق مظلوم را از ظالم بگیریم. وقتی انقلاب به پیروزی رسید، او سر از پا نمی شناخت.

حسین در د ی ماه سال 1358 خدمت سربازی خود را در شهربانی آغاز کرد و بسیار خوشحال بود که دوران خدمتش در نظام جمهوری اسلامی است. مدّتی به عنوان نگهبان اسناد و مدارک ساواک مشغول خدمت بود و چند ماهی نیز پیش از جنگ، برای کمک به هم وطنان جنوب کشور، داوطلبانه به مناطق سیل زده آبادان و اهواز شتافت. او در اسفند 1360در حالی که هنوز چند روز از پایان خدمتش نگذشته بود، به همراه جمعی از برادران، داوطلبانه از طرف بسیج به جبهه اعزام شد. حسین در عملیّات فتح المبین به عنوان آرپی جی زن شرکت داشت و در حالی که در نیمه شب ها خاضعانه با خداوند خویش راز و نیاز می کرد، در روز شکارچی تانک های صدامیان بود. اشتیاقش به حدی بود که هرگاه داوطلب می خواستند، او آماده بود. شهید دیداری در مرحله­ ی اوّل و دوّم عملیّات فتح المبین در منطقه­ ی رقابیه نقش مؤثری داشت. او سرانجام در مرحله سوّم عملیات، هنگام فتح سایت5 در تاريخ 5/ 1/ 61 وقتی برای شکار تانک سر خود را بلند می کند، مورد اصابت تیر تک تیراندازان بعثی قرار می گیرد و به درجه­ ی رفیع شهادت می رسد. از ثمره­ی خون شهیدان، نیم ساعت بعد سایت5 آزاد می شود و مزدوران بعثی با خواری و ذلّت عقب نشینی کرده و شکست می خورند.

حسین در نامه هایی که به پدر، برادران و دوستان می نوشت از شهید و شهادت سخن می گفت و از خانواده و دوستان، طلب حلالیت و گذشت داشت.

شهید دیداری در طول زندگی کوتاه، امّا پربار خود هرگز با کسی درگیری پیدا نکرد و بزرگ ترین اختلافات را با خنده حل می کرد. نسبت به کودکان یتیم محبت می کرد و دست نوازش به سر و روی آن ها می کشید. پیشگام در سلام بود و به مردم احترام می گذاشت و در مقابل پدر فرمانبردار بود. هیچگاه با افراد خانواده تندی نمی کرد. متواضع بود و با آن که ورزشکار خوبی بود، هیچ گاه از خودش تعریف نمی کرد.


تعداد بازدید: 3707

بسم رب الشهداء

« من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه فمنهم من قضی

نحبه و منهم من ینتظرو ما بدولو تبدیلا »

- جنگ ، جنگ است و عزّت و شرف شما در گرو همین مبارزات است .

( امام خمینی (ره) )

- با سلام به حضرت مهدی امام زمان حجت بن الحسن العسگری (ع) و نائب بر حقّش امام امّت خمینی بت شکن و با درود به امّت شهیدپرور ایران وصیّت نامه خود را آغاز می کنم ؛

- امّت مسلمان ایران ! بار دیگر مورد آزمایش بزرگ قرار گرفت ، تا صلاحیّت خود را برای وراثت و برقراری حکومت مستضعفان به اثبات برساند ، اینجانب بر خود واجب دیدم تا به جبهه بروم و در این جهاد مقدّس به سهم خویش و به یاری خدا و با توجّه به رهنمودهای امام امّت خمینی عزیز عازم جبهة حق علیه باطل گردم تا این که سرزمین عزیزمان را از لوث وجود مزدوران بعثی پاک و اسلام مقدّس مان را نجات دهم ، راستی چه شیرین است که انسان بداند در چه راهی قدم بر می دارد و به تمام امور آشنا باشد و چه زیباست مرگ آگاهانه و شهادت در راه خدا که فوزی عظیم است و امیدوارم لیاقت آن را داشته باشم و این سعادت نصیب من بشود ، منی که در زندگیم خدمتی به اسلام نکرده ام ، با مرگم بتوانم به اسلام خدمتی کوچک انجام دهم .

- پدرم و برادران و دوستانم ! هم اکنون که من به تنها آرزوی خود یعنی شهادت رسیده ام و جان ناقابل خود را در راه اهداف مقدّس اسلام نثار کرده ام تنها

خواسته ام از امّت مسلمان این است که قدر این رهبر عزیزمان را بدانند و از

ولایت فقیه که استمرار خطّ سرخ انبیا و ائمه معصومین (ع) است پشتیبانی و از روحانیّت مبارز حمایت کنند که اگر چینین نکنند دشمن به تنها آرزوی خود که از بین بردن اسلام و سقوط جمهوری اسلامی ایران است می رسد ، و اگر این انقلاب شکست بخورد اسلام شکست خورده است ، دیگر خواسته ام این است که وحدت خود را حفظ کنید ، هم چنان که قرآن می فرماید :

« و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لاتفرقوا »

به ریسمان الهی چنگ بزنید و از یکدیگر جدا نشوید که تفرقه باعث شکست شما خواهد شد .

شما باید هم چون دیگر اولیاء شهدا خشنود باشید ، باشد که توانسته باشم با خون ناقابل خود قدمی در راه آزادی ملل محروم جهان از زیر بند اسارت بردارم ، لذا در پایان از شما می خواهم که صبر را پیشه خود سازید ، چنان که خداوند می فرماید :

« یا ایها الّذین آمنوا استعینوا بالصبروا الصلوه اِنَّ اللّه مع الصابرین »

- در پایان از شما می خواهم که این دعا را فراموش نکنید ؛

- خدایا ، خدایا ! تا انقلاب مهدی (عج) خمینی را نگهدار .

- از عمر ما بکاه و بر عمر ما بیفزا .

حسین ( میرزاآقا ) دیداری نوش آبادی


گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

ایمیل مدیر سایت : info@gmab.ir

شماره تماس : 09121276916

طراحی و تولید: ایده پرداز طلوع