گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

معصومه دانشوری نصر آبادی

احمد

نیروی مردمی

1342/01/01

1391/08/06

جاده سامرا

سفید شهر (نصر آباد)

معصومه خانم در تاریخ 1342/01/1 در شهر مذهبی و مقدّس قم چشم به جهان گشود. پدرش حاج احمد دانشوری و مادرش حاجیه خانم خورشید ماشاالله­زاده از افراد سرشناس و محبوب سفیدشهر بودند. خانواده­اش برای کسب و کار به شهر قم رهسپار شدند و معصومه نیز در قم به دنیا آمد، خانوادة ایشان پس از گذشت چهار سال به سفیدشهر بازگشتند. او مادری دلسوز و مهربان برای فرزندان، خواهری متواضع و فروتن برای خواهران و برادران و فرزندی شایسته و لایق برای پدر و مادرش بود. با این که ایشان سواد اندکی داشت در عین حال اعتقادات خاصّی به مسائل دینی به خصوص نماز، روزه و ذکر صلوات داشت. خودش را شریک غم و اندوه و شادی دیگران می­کرد و با آن­ها ابراز همدردی می­کرد و تا آن­جا که توان داشت به آن­ها کمک می­نمود. امّا نمی­گذاشت کسی از غم و اندوه ش خبردار شود. همسر ایشان آقای حسن مزروعی از سال­های دور، زمانی که همسرش مال باخته بود از آن­جایی که هیچ چیز برایشان نمانده بود حتّی پولی برای خرید نان هم نداشتند معصومه خانم با تمام سختی­ها ساخت و گاهی قابلمة غذا را پر از آب می­کرد و روی اجاق می­گذاشت که مبادا همسایه ها متوجّه شوند که غذا ندارند.

در تمام آن سال­ها آبروداری کرد تا توانستند سختی ها را پشت سر گذارند و به آرامش نسبی برسند. ایشان دوّمین دخترشان را عروس کرده بودند که تصمیم گرفتند به جای مخارج عروسی با همسرشان و تازه عروس و داماد به سفر زیارتی عتبات عالیات مشرّف شوند. ایشان به دخترش گفته بود که زندگیت با زیارت ائمه شروع شود بهتر است تا با گناه شروع شود.

ایشان با تمام سختی­ها همیشه لبخند بر لب داشت و نمی گذاشت کسی از غم و اندوهش باخبر شود. وی به همراه همسر، دختر دوّم و دامادش در 27 مهر 1391 به کربلا مشرّف شدند. ایشان بلافاصله بعد از رسیدن به نجف، برای خودش کفن خریده بود، انگار که به او الهام شده بود، تا این­که شب آخری که در کربلا بودند و می­خواستند صبح روز بعد به طرف سامرا حرکت کنند وی کفش­هایش را گم می­کند و صبح روز بعد پی در پی چندین اتفاق ناگوار رخ می­دهد ماشین کاروان در مسیر راه سامرا خراب شده بود. ایشان به زائرین گفته بودند که صدقه جمع کنید در این لحظه خانمی به درب اتوبوس که در کناری ایستاده بوده است نزدیک می­شود، معصومه خانم همان لحظه تمام صدقه­ ها را برمی­دارند و به سمت ایشان می­رود که در همان لحظه آن خانم، کمربند انتحاری خود را منفجر می­کند و چند نفری که در ابتدای اتوبوس نشسته بودند مجروح می­شوند امّا معصومه خانم همان لحظه شهید می­شوند.


تعداد بازدید: 3443

گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

ایمیل مدیر سایت : info@gmab.ir

شماره تماس : 09121276916

طراحی و تولید: ایده پرداز طلوع