داود خوانساری نوش آبادی
نعمت اله
سرباز سپاه
1349/01/01
1365/10/30
شلمچه
گلزار شهدای امام زاده محمّد (ع) نوش آباد
داوود خوانساري اول فروردين 1349 متولد و در آغوش خانوادهاي مذهبي و متدين پرورش يافت. دوران ابتدايي را در مدرسه محتشم نوش آباد با موفقيت گذراند، ولي به خاطر مشكلات خانوادگي نتوانست ادامه تحصيل دهد و اصرار والدين نيز مؤثر واقع نشد، زيرا او طاقت سختي خانواده اش را نداشت از اين رو به كارگاه جوشكاري رفت و چندين ماه فنون جوشكاري را آموخت و سپس از طرف بنياد مسكن انقـلاب اسلامـي بـه مـدت دو ماه به مناطق جنوب کشور برای بازسازي روستاها اعزام و در آنجا خدمت نمود. پس از مدتي از طرف پايگاه شهداي هفتم تير نوش آباد به مناطق جنگي و جبهه هاي حق عليه باطل اعزام گرديد و سپس حدود 15 روز به مرخصي آمد كه بيش از 10 روز نماند و ساك وسايلش را بست و با خانواده خود خداحافظي كرد؛ هر چه به او اصرار شد چند روز ديگر مرخصي داريد و بمانيد، ايشان قبول نكردند. ده روز پس از رفتن به منطقه دوباره برگشت. از او پرسيدند: چرا آمدي؟ در جواب ميگويد: مسئولين مرا فرستاده اند تا پنج روز به مرخصي بيايم، اما همرزمانش بعد از شهادتش گفتند: گويا داوود در آب افتاده و بچه ها او را نجات دادند و به بيمارستان بردند و چندين ساعت در بيمارستان بيهوش بوده است.
تقريباً شش ماه از اعزام ايشان مي گذشت كه عمليات كربلاي 5 شروع شد. آن بي سيم چي مظلوم كه شانزده سال بيشتر نداشت همچون قاسم بن الحسن چنان رشادت ها و فداكاري ها كرد كه به گفتة همرزمانش به دوستان خود روحيه مي داد آن هم در عملياتي كه سخت ترين عمليات به شمار مي رفت و آتش دشمن يك لحظه خاموش نميشد و سرانجام در 1365/10/30 در شلمچه به شهادت رسيد.
روحش شاد و راهش مستدام و پر رهرو باد
وصیتنامه شهید داود خوانساری
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
اینگونه مپندارید آنانکه در راه خدا کشته میشوند مردهاند بلکه زندهاند و نزد خدا روزی میخورند.
بار پروردگارا تو تمام مردم را وعده قیامت دادی که هیچ شکی در آن نیست و تمام استخوانهای پودر شده را جمع کرده و این وعدهای قطعی است و هرگز نقصی در آن نخواهد بود.
ما بسیجیان اگر این لباس را به تن کرده به عشق شهادت و جهاد است.
با درود و سلام خدمت بقیهالله اعظم و نائب برحقش امام خمینی و با درود و سلام بر روحانیت مبارز و با سلام و درود فراوان به ملت شهیدپرور ایران و شهدای صدراسلام تاکنون و درود فراوان و سلام خدا و رسول خدا بر توی پدر و مادر مسلمان که تنها جگر گوشه خود را به یاری اسلام میفرستی تا با نثار قطرهای از خون خود پرچم توحید در سرتاسر جهان به درآورد.
پیامی برای برادران و خواهران و تمامی برادران سپاه و بسیج و امت حزبالله که تحت فرماندهی و رهبری امام زمان(عج) و نائب برحقش مرجع بزرگوار و عالیقدر امام خمینی توصیه میکنم که دوستان عزیزم غیر از اسلام راه دیگری را انتخاب نکنند و فقط به کتاب آسمانی قرآن مجید چنگ زنید و پس از یاد گرفتن قرآن اعمال خود را با آن مطابقت دهند که رستگاری در این راه است.
فمن تبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه فی الاخره
اگر کسی غیر از اسلام راهی و یا روشی را انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانکاران است.
تا چند صباحی دیگر به میهمانی امام خواهیم رفت و شما دریای بیکران مسلمانان از هیچکس به جز خدا هراسی نداشته باشید.
پدر و مادر عزیزم: اگر شهادت نصیم شد البته من گناهکارم و سعادت آن را ندارم اما اگر نصیبم شد نگران من نباشید. ای مادر، بعد از شهادتم سرافراز خواهی شد و به بیبیام فاطمه زهرا(س) بگو تو حسینت را دادی در راه اسلام و من اکبرم را.
پدر و مادر صبر پیشه کنید که خداوند در قرآن فرموده ان الله مع الصابرین و به خدا توکل کنید که از نظر مادی و معنوی فضل عظیم است. من که به اجابت آیه و الذین امنوا و هاجروا فی سبیل الله اموالهم و انفسهم و به آیه دیگر ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیلالله صفا کانهم بنیان مرصوص من این راه انتخاب کردم.
شما عزیزانی که در پشت جبهه هستید از شایعهپراکنانی که دشمنان انقلاب هستند دوری کنید. باز توصیه میکنم نگذارید انقلاب بازیچه دست فرصتطلبان باشد. باری مادرم ناراحت مشو از شهادت من و نگویید فرزندم ناکام مرده افتخار کنید که شما فرزندی در راه خدا دادهاید باید به این سعادت افتخار کنید اما ای پدرم از زحمتهایی که برایم کشید تشکر میکنم و از تو میخواهم که مرا حلال کنی. امیدوارم که علیرضا و محمدجواد راهم را ادامه دهند و همیشه پیرو راه اسلام باشند. برای من گریه نکنید و لباس سیاه نپوشید و ضدانقلاب روحیه شما را ضعیف نکند و از مادرم میخواهم شیری که به من خورانیده حلال کند و از خواهرانم میخواهم اگر اشتباهی از من دیدند مرا حلال کنند و ببخشند و از تمام اقوام و خویشان و دوستان میخواهم که مرا حلال کنند.
مرا عشق حسین دیوانه کرده
دلم را خالی از بیگانه کرده
دل و عشق حسین در راه چون گنجی است
که جا در گوشه ویرانه کرده
داود خوانساری
21/ 10/ 1365