گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

احمد حاجی زادگان بیدگلی

ماشااله

بسیجی

کارگر

1346/01/01

1362/07/30

مریوان

گلزار شهدای هفت امام زاده بیدگل

احمد در سال 1346 در خانواده اي كارگر در بيدگل متولد شد.دوران كودكي را در دامان پرمهر خانواده گذراند.در سن 8 سالگي مشغول قاليبافي شدو تا 13 سالگي آن را ادامه داد.و بعد از آن دنبال كار بنايي رفت و مدتي را هم در كوره هاي آجر پزي كاركرد.اوايل انقلاب دوستاني داشت كه با آنها در تظاهرات و راهپيماييها شركت مي كرداز آنجا كه سواد خوانده و نوشتن نداشت با شروع كلاسهاي نهضت سوادآموزي در اين كلاسها شركت كردو پس از 8 ماه حضور در كلاس به اندازه كافي خواندن و نوشتن را آموخت تا آنجا كه علاقه خاصي به مطالعه پيدا كرد و كتاب خريداري كرده و مي خواند.با شروع جنگ تحميلي عراق، عزم رفتن به جبهه مي نمايد تا اينكه اول دي ماه سال 1361 جهت گذراندن آموزش نظامي از طرف بسيج به اصفهان اعزام شد و پس از پايان دوره از آنجا به اهواز و سپس به دارخوئين مي رود.در آنجا به علت كمي سن او را از رفتن به عمليات منع مي كننداز طرفي چون عاشق جبهه و ميدان نبرد بود آرام نگرفت وپس از مدتي مجدداً در تاريخ 1361/11/10 از طرف بسيج به سيستان و بلوچستان رفت و تا 1362/2/10 در آنجا مشغول خدمت به انقلاب اسلامي بود.پس از بازگشت به وطن مدتي دنبال كار رفت ولي هميشه مي گفت كه جبهه ها به ما نياز دارد نبايد اينجا بمانيم پس از ماه مبارك رمضان در تاريخ 1362/4/25 دوباره به لشگر 14 امام حسين ( u ) اعزام و به غرب كشور( پادگان هفت تير سنندج ) منتقل شد.

احمد سرانجام در شب جمعه اول آبان ماه سال 1362 در مرحله اول عمليات والفجر 4 در جبهه مريوان ، پنجوين در نبرد با مزدوران آمريكا به درجه رفيع شهادت نايل آمد و در كنار تربت پاك مقدس شهداي امامزاده محمد (ع) به خاك سپرده شد.


تعداد بازدید: 3756

بسم الله الرحمن الرحیم

« و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل اویغلب فسوف نوتیه اجراً عظیما »

هر کس که در راه خدا جهاد کند ، پس کشته شود یا پیروز گردد ، به زودی پاداشی بزرگ به او عطا خواهیم کرد . « نساء – آیه 74 »

کسانی که شهید می شوند ، افتخاری بزرگ نصیبشان می شود . شهید پاداشی بزرگ دارد در نزد خدا ، پس چرا ناراحت شوم که شهید می شوم . من عاشق شهادت هستم ، من افتخار می کنم اگر خدایم توفیق به من دهد .

- امّا مادر و پدر و برادر و خواهر ! شما هم افتخار کنید که توانستید یک قربانی به قربانگاه عاشقان حسین (ع) بفرستید . به کربلای حسینی برای یاری حسین زمان خمینی عزیز .

من از زمان بچّگی عاشق حسین بودم . همیشه می گفتم چه خوب بود که من کربلا بودم ظهر عاشورا و حال خدا را شُکر می کنم که چنین روزی رسید . پس افتخار می کنم که در این راه جان را فدای اسلام و حسین کنم.

- پدر و مادرم ! افتخار کنید که پسرتان شهید می شود . دعا کنید که شش پسر دیگر دارید ، یکی که چیزی نیست ، بعدی را هم بفرست .

- مادرم ! من نمی گویم گریه نکن . امّا در گریه هایت به یاد حسین و علی اکبر حسین هم باش . برای شهدایی که مادر ندارند گریه کن .

- مادرم ! در گریه ها برای اماممان دعا کن و یک وصیّت این است که اگر من در خانه بد کردم یا در کوچه و محلّه اگر شما بدی دیدید به خوبی خودتان مرا حلال کنید و ببخشید . به دوستان بگو اگر اشتباهی کردم مرا ببخشید .

- وصیّت دیگرم : امّت حزب الله یاور امام باشید و اگر یاور امام باشید یاور علی و حسن و حسین و مهدی (عج) خواهید بود . برای امام دعا کنید اگر امام نباشد اسلامی نیست ، اگر روز عاشورا حسین و اصحاب حسین کشته نمی شدند اسلام از بین می رفت . الآن اگر امام نباشد ، بدانید که نه دین اسلام و نه کشور هیچ کدام نمی ماند همه از بین می روند. همیشه یاد اعمال خودتان باشید . مواظب باشید با اعمال خودتان کاری نکنید که تفرقه مابین شما باشد . وحدت خودتان را حفظ کنید. اگر تفرقه بین شما باشد ، دشمن سوء استفاده می کند . دشمن نمی تواند دین را از شما بگیرد . نمی تواند امام را از شما بگیرد . امّا می تواند وحدت را بگیرد . شما باید حسین وار زندگی کنید . من را کسی با اجبار به جبهه نبرده است . من آگاهانه رفتم . دویست تومان نذر به مسجد صاحب الزمان و صد تومان به مسجد سلمقان و پانزده تومان به امام زاده محمّد هلال و ده تومان به امام زاده علی اکبر برایم بدهید . « والسّلام »

به امید پیروزی رزمندگان اسلام ، به امید آن که در مسجد الاقصی ( قدس عزیز ) نماز جماعت را برپا داریم به امامت روح خدا خمینی فرمانده کلّ قوا .

برادر شما : احمد حاجی زاده گان

امضا : 1362/7/23

روحش شاد و راهش پررهرو باد !


 آثار احمد حاجی زادگان بیدگلی

 آثار احمد حاجی زادگان بیدگلی

گوهرهای ماندگار شهرستان آران و بیدگل

ایمیل مدیر سایت : info@gmab.ir

شماره تماس : 09121276916

طراحی و تولید: ایده پرداز طلوع